کد مطلب:315573 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

شهادت برادران عباس
برادران عباس، ندایش را پاسخ مثبت دادند، جهت كارزار بپاخاستند و برای



[ صفحه 223]



دفاع از برادرشان ریحانه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آماده ی جانبازی و مرگ گشتند.

عبدالله فرزند امیرالمؤمنین (علیهما السلام) پیش تاخت و با سپاهیان اموی درآویخت در حالی كه این رجز را می خواند:

«پدرم علی صاحب افتخارات والا، زاده ی هاشم نیك پی و برگزیده است. اینك این حسین فرزند پیامبر مرسل است و ما با شمشیر صیقل داده از او دفاع می كنیم. جانم را فدای چنین برادر بزرگواری می كنم. پروردگارا! به من ثواب آخرت و سرای جاوید، عطا كن». [1] .

«عبدالله» در این رجز، سربلندی و افتخار خود را نسبت به پدرش امیرالمؤمنین - باب مدینه ی علم پیامبر و وصی او - و برادرش سرور جوانان بهشت، ابراز داشت و اعلام كرد در راه برادر جانبازی خواهد كرد زیرا او پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و بدین ترتیب، خواستار ثواب اخروی و درجات رفیعه ای است كه پروردگارش عطا كند.

آن رادمرد همچنان به شدت پیكار می كرد تا آنكه یكی از پلیدان اهل كوفه به نام «هانی بن ثبیت حضرمی» بر او تاخت و او را به شهادت رساند. [2] .

پس از او برادرش «جعفر» كه نوزده ساله بود، به پیكار پرداخت و دلیرانه جنگید تا آنكه قاتل برادرش او را نیز به شهادت رساند. [3] .

پس از آن، برادرش «عثمان» كه 21 ساله بود به جنگ پرداخت. خولی او



[ صفحه 224]



را با تیر زد كه ناتوانش ساخت و مردی پلید از «بنی دارم» بر او تاخت و سرش را برگرفت تا بدان نزد پسر بدكاره؛ عبیدالله بین مرجانه تقرب جوید. [4] .

ارواح پاك آنان به سوی پروردگارشان بالا رفت. آنان زیباترین جانبازی و ایمان به درستی راه و فنای در حق را به نمایش گذاشتند.

ابوالفضل بر كنار پیكرهای پاره پاره ی برادران ایستاد، در چهره نورانی شان خیره شد، سیرتهای والا و وفاداری بی نظیر آنان را یادآور گشت، به تلخی بر آنان گریست و آرزو كرد ای كاش قبل از آنان به شهادت رسیده بود و پس از آن آماده ی شهادت و دستیابی به رضوان خداوند گشت.


[1]

شيخي علي ذوالفخار الاطوال

من هاشم الخير الكريم المفضل



هذا حسين بن النبي المرسل

عنه نحامي بالحسام المصقل



تفديه نفسي من اخ مبجل

يا رب فامنحني ثواب المنزل.

[2] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 262.

[3] ارشاد، ص 269.

[4] مقاتل الطالبيين، ص 83.